بی تفاوتیکارکنان نسبت به مسائل و مشکلات سازمان، مشکلی است که گریبان گیر اکثر سازما نهای دولتی و بعضی سازما نهای غیردولتی است. مدیران در برخورد با این موضوع عکس العملهایی متفاوت از خود نشان میدهند، بعضی فقط حرص میخورند، بعضی چون چارهای نمییابند بی تفاوت میگذرند، بعضی هم چاره کار را آموزش کارکنان میدانند، پس شاید بتوان بی تفاوتیرا نیز نوعی بحران نامید.
بی تفاوتیرا شاید بتوان یک بحران خاموش، سقوط آرام و تخریب مستمر و بدون صدا نام نهاد که باید برای حل آن اقدام سریع کرد. زیرا کارکنان باانگیزه سرمایه سازمانی هستند
چه عواملی باعث ب ه وجود آمدن بی تفاوتی در کارکنان خواهد شد؟
بعضی از علل بروزبی تفاوتی در کارکنان عبارتندا ز :
* بی توجهی مدیران ارشد سازمان به مسائل و اتفاقات درونی : بی توجهی از طرف آنها دلایل مختلفی دارد از قبیل
بی تفاوت بودن خود آنها به مسائل سازمان، بی تجربه بودن، نداشتن دانش کافی، نبود معیارهای ا رزشیابی و ...
* عدم شایسته سالاری : کارکنان نگاهی تیزبین به تصمیمات مدیریت در مورد خودشان دارند . به طور مثال در انتصاب، همیشه یک مقایسه اجتماعی به وجود می آید و در صورت عدم انتخاب فردی شایسته، نارضایتی و بی تفاوتی ایجاد می شود . شایسته سالاری در بعضی از سازمان ها جایگاهین دارد . در چنین سازمان هایی ترفیعات براساس شایستگی افراد انجام نمیشود و معیار شایسته بودن بر تعداد بله گفتن وحرف شنوی بدون چون و چراست .
* عدم وجود نظارت : نظارت از جمله مواردیست که موجب می شود، پرسنل احساس کنند، مورد توجه هستند و کارشان ارزشمند است .
* عدم شناخت نیازهای کارکنان : کارکنان نیازهای متفاوتی دارند . بعضی با دریافت پول بیشتر، بعضی با پذیرفته شدن، بعضی با تشویق و ... احساس رضایت میکنند .
کارکنان در صورت عدم تامین نیازهای اساسی خود، ابتدا احساسا رضایت نمیکنند، سپس بعد از تلاش برای رفع این نیاز و مواجه شدن با عدم توجه مدیران، انگیزه در آنها از بین میرود، در نهایت بی تفاوت خواهند شد. این مسئله چون به مرور به وجود میآید در کارکنان قدیمیبیشتر دیده می شود .
* توجه به بعضی از شغل ها :
بی توجهی به بعضی شغلها، علاوه بر بروز بی تفاوتی، موجب عدم ثبات و ماندگاری افراد در شغلی که تجربه انجام آن را دارند می شود. زیرا فردا حساس میکند ا گر در قسمتی دیگر مشغول به کار شود، مدیریت به ا و توجه ب یشتر م ی کند و ا ز ا همیت بیشتری برخوردار خواهد شد، در نهایت می تواند ا ز مزایای بیشتری ا ستفاده کند در نتیجه برای شغل فعلی خود اهمیتی قائل ن خواهد شد و به دنبال راه گریزی برای انتقال به قسمت دیگر میرود .
* وجود تبعیض : تبعیض نتیجه نامطلوب تمرکز قدرت در سازمان است . وجود تبعیض موجب هرز رفتن استعدادها و ضعیف شدن تواناییهای کارکنان می شود که نتیجه نهایی آن چاپلوسی، تملق و پذیرفتن نظرات اشتباه مافوق است . این موضوع نیز چیزی جز کاهش انگیزه و بی تفاوتی به بار نخواهد آورد .
* وجود هرم تصمیم گیری : در سازمان های سنتی تصمیم فقط از بالا به پایین گرفته میشود و کارکنان هیچ تاثیری در تصمیمات ندارند . هر تصمیمیفقط با نظر و تایید مدیر قابل اجراست و در صورت رد (هرچندا گر صحیح هم باشد) جایی برای برگشت وجود ندارد .
* بی توجهی به مسائل رفاهی کارکنان : عدم توجه به مسائل رفاهی و آسایشی پرسنل موجب کاهش انگیزه می شود . در این مورد ممکن است کارکنان از سازمان خود خارج شوند و به سازمانی دیگر بپیوندند که، مشکلات آنها را درک میکند و امکانات مناسبی برایشان در نظر میگیرد .
* راهکارهای برخورد با ایجاد بی تفاوتی در کارکنان
* آزادی عمل به کارکنان در انجام امور قسمت خود : منظور از آزادی عمل، فکر کردن و عمل کردن در حیطه کاری خود است . درا ین صورت کارکنان ا حساس رضایت و ا زا نجام کار خود ابراز خشنودی میکنند .
* اهمیت دادن به هر شغل بدون مقایسه با مشاغل دیگر سازمان : اگر به هر شغل به عنوان یک کار مهم و مورد نیاز در سازمان توجه شود، هیچ گاه مقایسه بین مشاغل و مشخص کردن مهم ترین و کم اهمیت ترین، پیش نمی آید . در نظر مدیریت منابع انسانی، وجود کلیه شغلها در جایگاه خود مهم و برای ادامه کار سازمان و رسیدن به اهداف عالی ضروری و لازم است . در این صورت هیچکس احساس حقارت نمیکند و کارکنان با ا نجام کاری که مسئول آن هستند ا براز رضایت و خشنودی میکنند .
* ارزیابی عملکرد : فرآیندهای مختلفی در مدیریت منابع انسانی وجود دارد . ا ز جمله آنها ا رزیابی عملکرد کارکنان است که به نوبه خود بسیار حایز ا همیت و درخور توجه ا ست .
* افزایش دانش کارکنان : سازمان های یادگیرنده به دنبال کسب بهترینها (از جهات مختلف) هستند . برای به دست آوردن بهترینها باید دائما آموخت و آموختهها را ا نتقال داد . ا ین کار را همه کارکنان از مدیر ارشد تا کارکنان ساده سازمان به نسبت نیاز شغلی باید ا نجام دهند . در سازما نهای یادگیرنده، نوآوری و خلاقیت بسیاربالاست . هرچه آموزش با کیفیت تر و بیشتر صورت گیرد، موجب ا یجاد تغییر درا فراد میشود . که نتیجه آن به وجود آمدن افراد خلاق و فعال است که باعث پیشرفت سازمان می شود باید مدیران بر این عقیده باشند که هزینه یادگیری و آموزش با ارتقا دانش وا فزایش سطح تخصصی ا فراد جبران خواهد شد . در حقیقت با بسط فرهنگ یادگیری وا فزایش سطح دانش، سود نهایی سازمان بیشتر می شود .
* شایسته سالاری : شایسته سالاری را می توان انتخاب بهترینها در مناسب ترین جایگاه تعریف کرد . امروزه سازمان ها برای رسیدن به سطح مطلوب خود نیازمند به کارگیری انسان هایی با خصوصیات و شایستگی های بالا هستند .
* مشارکت کارکنان در تصمیمات سازمان : یکی دیگر از روش های کنترل و از بین رفتن بی تفاوتی، تقسیم قدرت و اجازه دادن به کارکنان برای تصمیم گیری براساس سطح مسئولیت آنهاست که موجب همکاری و مشارکت کارکنان در پیش بردن سازمان، به سمت اهداف خود می شود . در صورت مشارکت کارکنان در تصمیم گیری ا ختلاف درنظرات و تعیین اولویتها از بین میرود و موجب نزدیک تر شدن نظرات مدیران و کارکنان می شود .
منبع: محمد اسماعیل قادری و مهدیه غلامی- آموزش و برنامه ریزی شرکت کالای نفت تهران